یکشنبه 1399/5/26
سندرم خاوری!
روی سخن این مقاله با ایرانیان مقیم کانادا است.
اکثریتی از این افراد که وقتی پا به این سرزمین گذاشتند، در دهه سوم زندگی بودند.
همان افرادی که مدرک دانشگاه، یک نیمچه مدرک زبان و چند هزار دلار برای چندماه اول زندگی، تنها سرمایه زندگیشان بود.
همان افرادی که امیدوار به آینده، به دنبال آرامش بودند.
همان افرادی که در خود و در کانادا پتانسیل رشد و ترقی میدیدند.
همان افرادی که پنج سال اول مهاجرتشان، پر از سختی و فقر و درس و تلاش، بیشتر شبیه سونامی گذشت.
همان افرادی که مک دونالد رستورانشان بود و با پیتزا جشن میگرفتند.
همان افرادی که بعد از ماهها و ماهها مصاحبه شغلی، اشک شادی برای اولین شغل خودشان ریختند.
اگر جزو این افراد نیستید، آدرس مقاله را اشتباه گرفتید، ولی اگر شما هم مثل من کانادا را با سختی خانه کردید و به انتخاب خود افتخار میکنید، میدانید که کانادا اگر بهترین کشور دنیا نباشد، از بهترینهاست.
میدانید که چند صدهزارنفر از برترین و سختکوشترین ایرانیان در چند دهه گذشته به کانادا مهاجرت کرده اند.
میدانید که سیستم مالی کانادا شفاف است و میتوان به حکومت و دولتهای برآمده از دموکراسی آن اعتماد کرد.
میدانید که کانادا با پولشویی با جدیت مقابله میکند و سیستم های فیلترینگ ضد پولشویی خود را به روز نگه میدارد تا به قدر ممکن شفاف بماند.
اخیرا در مدیای فارسی زبان، نام کانادا با موضوع “خانه امن دزدان” همراه شده است.
اگر چند ده اختلاس گر و رانتخوار و کلاش توانسته اند از فیلترهای ضد پولشویی کانادا فرار کنند و با پولهای کثیف خود به کشور سالم و شفاف کانادا مهاجرت کنند، این چه ربطی به چندصدهزار نفر دیگر ایرانیان کانادا دارد؟
آیا مقصد این اختلاسگران تماما کانادا است وکشورهای دیگر از وجود چنین افرادی پاک است؟
شما و بنده چند نفر از اینان را شخصا میشناسیم؟ اینان تلاش میکنند در لابلای ایرانیان خوشنام کانادا خود را گم کنند. چرا ما سعی میکنیم نقش و تعداد این بدنامان را بیش از آنچه هست جلوه دهیم؟
چرا ما خود در بدنام کردن کانادا، همسو با بلندگوهایی هستیم که اهداف آنان حداقل روشن نیست؟
به امید روزی که فیلترهای ضد پولشویی کانادا بتواند هرچه بیشتر جلوی ورود بدنامان را بگیرد.
کانادا کشور من است. بدون عیب نیست ولی من به آن افتخار میکنم.
مراقب جریانهای بدون شناسنامه باشیم.
رضا پارسانژاد