پنجشنبه 1399/1/7
اسدالله خان، اینو برسونید دست ابراهیم خان!
ولی خیلی زحمت کشیده بودها! دیدی چقده تهیه و تدارک دیده بود؟ عیالش هم با لباس شب یه چاقو دستش گرفته بود، شده بود عینهو شیرعلی قصاب! نه بابا چاقوش رو نمیگم قیافش رو میگم با اون همه بوتاکس!
میپرسی درباره کی دارم حرف میزنم؟ ابراهیم خان رو میگم، ابی سابق! ایشون اومده توی این شرایط یه عده آدم رو دعوت کرده خونه اش، بعد فیلم گرفته گذاشته میگه “ما اینیم”!
بنده موندم بزنم پس کله لیس زنه؟ یا بپرم جلو ماشینه اونی که داره میره مسافرت؟ یا بیوک آقا رو بذارم با ابراهیم خان یارگیری من تو من بکنه که ایشون گل به خودی نزنه؟
ببین ابراهیم خان، من که میدونم این مهمونی رو شما چندوقت قبل گرفتی و الان فقط پخشش کردی، ولی ازت کم میشد یه توضیح کوچیک اولش میدادی که “آی ملت جون مادرتون مثل ما یه جا جمع نشید”!؟ دغدغه شما فقط یه بست بوتاکسه که نمیدونیم سری بعد کجا میخوای بزنی؟ همه جا تعطیله!
دوستت داشتم ابراهیم خان، ولی از چشمم افتادی!
#ابی #Ebi #کروناویروس #نوروز_۱۳۹۹
نویسنده: رضا پارسا نژاد
اسپانسر: محضر، امور کنسولی، اداری و تحصیلی
حق چاپ محفوظ
انتشار در محیط مجازی با ذکر ماخذ آزاد است.