تصور کنید که در یک قطار بسیار بلند نشسته اید. مقصد قطار برای شما نامعلوم است. ولی قطار در امتداد راه تمدن به جلو میرود. طول قطار آنقدر بلند است که وقتی واگن ابتدایی آن از جایی میگذرد، واگن انتهایی آن ۱۰۰ سال دیگر از آن نقطه خواهد گذشت. ما در یک زمان مشخص و بدون هیچ کنترلی از طرف خود، از ایستگاهی مشخص سوار قطار تمدن شده ایم و پس از طی مسافتی به اجبار به مقصد خود میرسیم و از قطار پیاده میشویم. در طول سفر ۸۰ – ۹۰ ساله خود، ما در راه تمدن به جلو خواهیم رفت. بعضی مردمان و فرهنگها در واگنهای جلوی قطار نشسته اند و بعضی در واگن های عقب. همگی در گذر قطار تمدن، با فاصله زمانی حداکثر ۱۰۰ ساله از یک مسیر عبور خواهند کرد. در چنین حالتی، اگر ما از واگنهای عقب قطار سوار شده باشیم، پس از مدتی مناظری که از پنجره قطار میبینیم، واگن های جلوی قطار قبلا دیده بودند. همه ما فقط با تاخیر ۱۰۰ ساله، نظاره گر همان مناظر هستیم. من، زندگی و مردمان مناطق و فرهنگهای مختلف را چنین میبینم. تاریخ ۱۰۰ ساله همه فرهنگها و مردمان جهان شاهد این مدعا است. بعضی واگنها، در این قطار تمدن با تلاش جمعی و یا با یک خودزنی جمعی میتوانند واگن خود را به سمت جلوی قطار و یا عقب قطار جابجا کنند. البته همانطور که حدس میزنید، جابجایی واگن کار سهل و آسانی نیست. ولی در عوض، افراد با تلاش فردی میتوانند جای خود را از واگنهای عقب، به واگنهای جلوی قطار تغییر دهند. از خصوصیات این قطار این که، سرعت واگنهای جلویی بستگی مستقیم به کندی واگنهای عقبی دارد. از طرف دیگر، هرچند واگنهای عقب، عجله ای در سرعت بخشیدن به حرکت قطار تمدن ندارند، اجبارا رو به جلو پیش میروند. سوار شدن ما بر قطار تمدن، خارج از کنترل ما بود، ولی ما تا حدودی در انتخاب واگن خود سهم داریم. رضا پارسانژاد
|

