چهارشنبه 1396/9/1
اسدالله خان، گوش کن جان برادر!
گیریم تو ایران رییس الرسا بودی, برو بیایی داشتی, آبدارچی اختصاصی صبح به صبح چایی تازه دم قند پهلو جلوت میذاشت. اصلا برای همین کلاسها بود که کانادا فرش قرمز جلو پاهات پهن کرد و با سلام و صلوات به استقبال خودت و تا ج الملوک خانم (ضعیفه محترمه) وفسقلیهای عزیز اومد.
ولی خوب, اینجا که اومدی اسمش کاناداس. رییسش هم یکی از همون ضعیفه هاس که عکسش رو بیستی هاس و تو انگلیس نشسته. واسه همینه که شما با ٣٥ برگ رزومه هیچ جا کار بهت نمیدن ولی واسه تا ج الملک خانم کار فت و فراوونه. باید بسوزی و بسازی.
اسدآلله خان, گوش کن جان برادر اینجا رییس عیاله، بعد ایشون هم فسقلیان . تازه شانس آوردی هنوز پای اون جماعت پشمالو و واق واقو به خونت باز نشده. نکنه یه دفعه صدات بره بالا, یا دستتو ببری بالا از رو کمد چیزی برداری ؟ این همسایه ها خیلی فضول تشریف دارن و یه دفعه دیدی زنگ زدن پلیس و خشونت خانوادگی و برو و بیا. از ما گفتن بود اسدآلله خان. ما که سر بزیر بودیم, سرمون رفته تو زیرزمین . شما هم راه ما رو برو آخر و عاقبتش خیره.